نگاهی به نمایشنامه «مجلس ضربت زدن» بهرام بیضایی/اعتراض به حذف علی(ع)
تاریخ انتشار: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۹۶۰۰۸۰
«آنها سه تناند که میمیرند. یکی برای ظلمش، یکی برای مکرش و یکی برای عدالتش. ولی نه، حالا پس از قرنها میدانیم واقعا چه شد. در عمل، ظالم و مکار جان به در بردند و تنها سومی بود که فرقش شکافت.»
به گزارش ایسنا، سید محمد طباطبایی حسینی ـ روزنامهنگار و نویسنده ـ در یادداشتی با نگاه به نمایشنامه مجلس ضربت زدن بهرام بیضایی نوشته است:
«حتی لازم نیست بر پیشانی نمایشنامه «مجلس ضربت زدن» نام بهرام بیضایی را بخوانیم؛ چه اینکه چینش کلمات در کنار هم و نظم موجود در آنها و نیز شروع متفاوت و دغدغهمندانه نمایشنامه خود به خوبی نام نویسنده را هویدا میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
"عدالت میمیرد و ظلم و مکر میماند. این شروع خوبی است؟"
شروع خوب برای چه کسی؟ برای چه چیزی؟ برای بیان چه موضوعی؟ پاسخ همه این سوالات در متن نمایشنامه داده میشود. شروع خوب برای روایت مظلومیت علی (ع) در طول تاریخ نه فقط در یک مقطع خاص تاریخی. شروع خوب برای روایت نوعی جهل در نگاه انسان امروز به حقیقت علی(ع). شروع خوب برای روایتی متفاوت از علی(ع) در زندگی انسان معاصر. شروعی دغدغهمندانه همراه با سوال. و این ویژگی خاص بهرام بیضایی است. وقتی از او درباره علی (ع) میخوانیم قرار نیست با یک روایت خطی تاریخی همراه شویم که تنها در قامت روای، حوادث تایید شده و نشده را برای مخاطب بیان کند و تمام، که این کار نه وظیفه او به عنوان نویسنده متعهد است.
بیضایی در نمایشنامه «مجلس ضربت زدن» اگرچه مظلومیت علی (ع) را روایت میکند اما نه از آن جنس که مرثیهنویسان به نظم و نثر مکتوب میکنند؛ روایت اتفاقاتی تاریخی در دورهای معین. از نگاه او روایت مظلومیت علی(ع) در طول تاریخ و به ویژه از سوی و در میان پیروان او بسیار با اهمیتتر است، چه اینکه دشمنان علی (ع) با او جز ظلم نکردهاند و از دشمنان انتظاری جز این نیست اما مظلومیت در میان دوستان بسیار غمانگیزتر است. اینگونه است که روایت بیضایی از شهادت علی(ع) اگرچه اشک بر چشم جاری میکند اما اندیشه را پیش و بیش از بغض در درون مخاطب جرقه میزند. اگر مرثیهنویسان با مکتوباتشان آتش بر جگر پیروان علی (ع) میزنند بهرام بیضایی در «مجلس ضربت زدن» ابتدا اندیشه را در آنها شعلهور میکند و سپس اشک حاصل از شناخت را بر دیدگان جاری میسازد.
برای بیضایی در «مجلس ضربت زدن» اصل علی (ع) است نه فرعیات و حواشی. شاید بتوان گفت مهمترین اعتراض نویسنده در این نمایشنامه به همین موضوع است. او میگوید در حالی که همه چیز علی (ع) است چرا او حاضر و ظاهر نیست. در حالی که در ماجرای علی (ع) همه خود را روایت میکنند، او را نه خود، که دیگران «باید» روایت کنند و بیضایی به این «باید» معترض است. او میخواهد علی (ع) را به عنوان محور و اصل در نقطه طلایی نشان دهد و زمانی که بعضی قواعد مانع خواستهاش میشوند اینچنین اعتراض میکند.
"با حذف علی، ابن ملجم شخصیت اصلی شده. نیکی را حذف کردید و بدی را پیش چشم گذاشتهاید"
این اعتراض او زمانی بیشتر به چشم میآید که به خاطر میآوریم در تعزیه به عنوان یک نمایش آیینی و آیین سوگواری چنین مانعی رنگ میبازد. این همان مانعی است که نویسنده را دچار پرسش میکند که نمایشنامهاش درباره علی (ع) است یا قاتل آن بزرگوار. و این ممنوعیت حضور قهرمان، اعتراضی غمانگیز را در نویسنده پدید آورده است. این غم را در پوزخند ابن ملجم میتوان دید:
"من به شما میخندم. شما که گویا نیکید. شما نیکان همگی از صحنههای آینده حذف میشوید؛ تنها من میمانم که بدترینم! هیچ صحنهای شما را نشان نخواهد داد به خاطر این همه نیکیتان. منم که در نورم و بر سکو! من به نیکی شما میخندم اگر مایهی حذف شماست! آنها که شما را حذف میکنند کاری جز این نمیکنند که من کردم!"
و این همان ظلمی است که بیضایی معتقد است بر علی (ع) روا داشته شده است.
موضوع دیگر در «مجلس ضربت زدن» نگاه بیضایی به ایران ستیزی خوارج و نگاه مثبت و رابطه نیک علی (ع) با ایرانیان است. او در واقع به گونهای علی (ع) را از نگاه خوارج امام ایرانیان میداند و این موضوع را دلیلی برای شهادت او
"چه میگویی از چشم پاکیاش با زنان ایرانی که در زنجیر آوردند؟ آیا آنها را آزادان نخواند؛ و نگفت تا به میل خود شوی گیرند؟"
"چیزی نیست جز پندنامههای خسروان و اندرزنامههای موبدان که سلمان فارسی از مزگتهایشان با خود آورد!"
"باز هم عجم؟ مرا تیر بر هر رگ میزنی با این کلمات!"
بیضایی در مجلس ضربت زدن اگرچه نقش و بازیگر نقش علی (ع) به اجبار ندارد اما هرگز از او غافل نمیشود و در جایی صریح و بیپرده گله از نبود نقش علی (ع) و بازیگرش در «مجلس ضربت زدن» را از زبان او بیان میکند.
"من کجا هستم؟ حقیقت من کجاست؟ روزگاری ساکن شهری بودم، و اینک قرنهاست سرگشته بیابان خضر الیاسم! شما مرا از من گرفتید. خیالات خود را به من چسباندید. شما با من چه کردید؟ شما با من چه کردید؟ ای شما که دوستداران منید! من کجا هستم؟ بر صحنه شما، حقیقتِ من کجاست؟ حذفم میکنید به خاطر نیکیهایم. و با من، نیکی را حذف میکنید. آری، نیکی بر صحنه شما مرده! و اگر قاتل نیک مردی بودم، با سربلندی نشان میدادید! شما که دوستداران منید با من چنین کنید، دشمنانم چه باید بکنند؟ شما با من چه کردید؟ شما با من چه کردید؟ بزرگم کردید برای حذفم! به راستی که من انسان بودم پیش از آنکه به آسمان برین برانیدم! چنین است که صحنهها از ابن ملجم پر است و از علی خالی! شما دوستداران که با من چنین کنید، دشمنانم چه باید بکنند..."
منصف باشیم اگر پاسخ این سوال روشن است؛ کدام مکتوبی زیباتر و تاثیرگذارتر از مجلس ضربت زدن بهرام بیضایی درباره شهادت امیرالمومنین علی (ع) داریم؟
چنان این متن استوار است و چنان متین که اگر عاشق کلمه باشی شیفتهاش میشوی و چنان روایت درستی از امام علی (ع) دارد که اگر معتقد به مظلومیت آن بزرگوار باشی با متن همراه میشوی.»
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: مجلس ضربت زدن بهرام بيضايي شروع خوب مجلس ضربت زدن بهرام بیضایی شما با من چه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۹۶۰۰۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم/ نگاهی به فیلم مست عشق
به ویژه اینکه تعدادی از آنها شهرتی جهانی داشته و میتوانند پای آثار نمایشی تولید شده در این چارچوب را به بازار جهانی باز کنند. موضوعی که چندان مورد توجه سینمای ایران قرار نگرفته و اندک آثار تولید شده در این باب نیز متعلق به تلویزیون بودهاند. فیلم سینمایی «مست عشق» ساخته حسن فتحی که به نوعی محصول مشترک ایران و ترکیه به حساب میآید، نخستین تجربه جدی سینمای ایران در این رابطه است که به تازگی روی پرده سینماهای کشور رفته و در هفته نخست رکورد فروش ریالی و تعداد تماشاگر را شکسته است.
فتحی که تجربه تولید آثار تاریخی در قاب کوچک را داشته، در «مست عشق» سراغ یکی از مهمترین شعرا و عرفای تاریخ ایران یعنی جلالالدین محمد بلخی مشهور به مولانا رفته و بخشی از دوران زندگی وی را به تصویر کشیده که از کشش دراماتیک مناسبی برخوردار است. فرهاد توحیدی که یکی از قدیمیترین فیلمنامهنویسان پس از انقلاب به حساب میآید در «مست عشق»، مولانا و شمس تبریزی را به عنوان ستونهای فیلمنامه قرار داده و قصه را با محوریت این دو پیش میبرد. قصهای شخصیت محور که با چرخشی ظریف به سمت ماجرامحوری رفته و چند داستانک جذاب را به آن گره میزند.
توحیدی در پرده نخست، قصه را با یک حادثه آغاز کرده و سوالی را پیرامون ناپدید شدن شمس تبریزی مطرح میکند. سپس با یک فلاشبک به گذشتهای نه چندان دور رفته و برخورد مولانا و شمس را کلید میزند که سرانجام به یک نقطه عطف میرسد. جایی که مولانا مجذوب شخصیت پیچیده و خاص شمس شده و نگاهاش به جهان تغییر میکند. در نیمه میانی، توحیدی روی حسادت به عنوان یکی از تمهای فیلمنامه مانور داده و موانعی را بر سر راه مرید و مراد قرار میدهد تا از بار تنش حاکم بر آن کاسته نشود. در این بین رفت و برگشتهای زمانی هم رخ میدهد که از ساختار قصه بیرون نزده و تماشاگر را سردرگم نمیکند. در واقع این ساختار غیرخطی برای آن است که تکههای پازل قصه کنار یکدیگر قرار گرفته و یکپارچگی آن از دست نرود.
داستانهای فرعی نقشی کلیدی در پیکره فیلمنامههای امروزی دارند و ((مست عشق)) از این بابت نمونهای درخشان به حساب میآید. اولی قصه عشق نافرجام پسر مولانا (علاءالدین) به کیمیا خاتون است که به خوبی در بافت قصه جا افتاده و مثلثی عاشقانه را شکل میدهد و تماشاگر را به حدس و گمانهایی پیرامون نقطه عطف دوم فیلمنامه وادار میکند. دیگری داستانک مربوط به اسکندر بیک فرمانده خشن اهل قونیه است که علاقهای نافرجام به دختری مسیحی به نام مریم داشته و توحیدی این داستانک را به بهترین شکل به قصه اصلی پیوند زده است. نکته مهمی که در فیلمنامه ((مست عشق)) به چشم میخورد، وفاداری به اندازه نویسنده به تاریخ است که وجوه نمایشی خوبی نیز به آن بخشیده شده است. همانطور که از عشق به عنوان تم اصلی و جانمایه اثر بهره گرفته و آن را به شخصیتهای اصلی گره زده است.
حسن فتحی در آخرین ساخته سینماییاش دست به ریسک بزرگی زده و به سراغ شخصیتی رفته که میلیون ها طرفدار در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر دارد. او با توجه به فیلمنامه خوبی که در اختیار داشته تلاش کرده تا اثر شستهرفتهای را خلق کند. تلاشی که از همان سکانس نخست (کابوس جنگ اسکندربیک) خود را به رخ کشیده و تا آخر ادامه پیدا میکند. به ویژه در دکوپاژ فیلمنامه که ظرافت و وسواس خاصی در آن به چشم میخورد. برای مثال میتوان به سکانس گفتگوی طولانی شمس و مولانا اشاره کرد. البته نمیتوان از مست عشق گفت و به فیلمبرداری درخشان زندهیاد مرتضی پورصمدی و تدوین استاندارد میثم مولایی اشاره نکرد.
یکی از چالشهای مهم فیلم انتخاب بازیگران آن بوده که ترکیبی از بازیگران ایرانی و ترک به حساب میآید و ایجاد هارمونی میان آنها کار سختی به نظر میرسد. اتفاقی که تا حدود زیادی رخ داده و بازیگران نقش مهمی در کیفیت برجسته فیلم دارند. پارسا پیروزفر و شهاب حسینی انتخابهای هوشمندانهای برای ایفای نقشهای مولانا و شمس تبریزی بودهاند که البته کفه ترازو به سمت حسینی اندک چربشی دارد. همچنین بازیگران ترک زبان که در سینما و تلویزیون ترکیه شهرت زیادی دارند، در ایفای نقشها موفق بوده اند.
مست عشق از آن دسته فیلمهایی است که تولید و پست پروداکشن سختی داشته که از این بابت میتوان به گروه تولید آن دستمریزاد گفته و دستاوردهای آن برای سینمای ایران را به فال نیک گرفت.
۵۷۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903013